غم مخورایام هجران روبه پایان میرود این خماران از سر ما می گساران میرود
پرده را از روی ما ه خویش بالا میزند غمزه را سر می دهد،غم از دل وجان میرود
بلبل اندر شاخسار گل هویدا میشود زاغ با صد شرمساری از گلستا ن میرود
محفل از نور رخ او نور افشان میشود هر چه غیر از ذکر یار از یاد رندان میرود
ابرها ازنور خورشید رخش پنها ن شوند پرده از رخسا رآن سروخرامان میرود
وعده دیدار نزدیک است یاران مژده باد روز وصلش می رسد ایام هجران میرود
دیوان امام, صفحه 111